دخمه

ساخت وبلاگ

کسی فکرشو نمیکنه و کسی باور هم نمیکنه

آرین تازه دو سه روزه که شروع به خوندن متون زرتشتی کرده و من امروز به علت ناحقی که در حقم میشه با گریه از خونه میزنم بیرون با اشک قصه رو برای ارین تعریف میکنم و قدم میزنم و یهو میبینم روبروی دخمه زرتشتیان ایستادم

و بلیط میخرم و با دلی خیلی شکسته میرم و وارد یک وادی شگفت آور میشم و در تمام این مدت آرین همراهمه و باهام حرف میزنه

من پله ها رو بالا میرم و چیزهایی که میبینم به آرین هم نشون میدم 

ویدیو کال!

و در نهایت من میام و یک عالمه لواشک برای خودم میخرم و آروم گرفتم و هنوز میدونم که حق با منه! 

و میام تو خونه و بستنیمو میخورم

و به حرف ارین فکر میکنم:

ده سال دیگه از این همه احساس و اتفاق امروز چی میمونه آیدا؟!

هیچکس اطاق صورتی را نکشت...
ما را در سایت هیچکس اطاق صورتی را نکشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4premature4 بازدید : 103 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 23:22