هیچکس اطاق صورتی را نکشت

ساخت وبلاگ

اتاقم برای من جور دیگه ای عزیزه

جایی که روزهای کودکی و نوجوونی من درش گذشته!

دیوارهای صورتی پرده های صورتی و وسایل رنگارنگم تنها چیزایی هستن که به من یادآوری میکنن قبلا اینجا کودکی به اسم آیدا کوچولو حضور داشته و یادم میندازه که من یک جنین بیست و چند ساله م

غریبانه ست که وقتی میام تنها چیزایی که تو چمدونام هست رو لازم دارم و دیگه حتی وسایلمو جایی به جز چمدون نگه نمیدارم تا روز رفتن برسه!

شاید فکر میکردم الان بعد از نزدیک به چهار سال که این اتاق رو با همه خاطراتش جا گذاشتم و یه جای دیگه ساکن شدم و برای خودم خونه دارم دیگه نتونم خیلی بهش حس تعلق خاطر داشته باشم اما اشتباه میکردم 

هربار که وقت رفتن میرسه و ازم میپرسن که آماده ای؟ و منم میگم بله بریم و چمدونامو از گوشه اتاقم میبرم حس میکنم دارم یک عزیز رو ترک میکنم! و اون با چشم گریون بدرقه م میکنه :)

همیشه بهش نگاه آخرمو میندازم

نگاهی که برای من پر از بغض و دلتنگیه 

بهش میگم مراقب خاطره هام باشه؛ مثلا مراقب درِ کمدم که توش هزار تا چیز نوشتم یا کمد دوست داشتنی هام که پر از خاطره ست یا مراقب تختم باشه که توش رویاها و کابوسامو جا گذاشتم!

اطاق صورتی محبوب من، شاید روزی برسه که دیگه نتونم روی ماهتو ببینم اما بدون این کنج امن و کوچک برای من زیباترین جای جهانه!

هیچکس اطاق صورتی را نکشت...
ما را در سایت هیچکس اطاق صورتی را نکشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4premature4 بازدید : 98 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1397 ساعت: 21:19